قاسم صرافان

شعرها و ترانه های قاسم صرافان

قاسم صرافان

شعرها و ترانه های قاسم صرافان

قاسم صرافان

در این وبلاگ، شعرها، ترانه ها، مطالب، شعرخوانی ها، تصاویر، کلیپها، برنامه ها و خبرهای مربوط به من با موضوع شعر آیینی، شعر عاشقانه و ترانه قابل مشاهده است.
قاسم صرافان

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۴ مطلب با موضوع «شعر آیینی» ثبت شده است

تقدیم به زنان و دختران سرزمینم. بیاد 7000 بانوی شهید دفاع مقدس:

 

 لشکر فرشتگان

باصدای حامد زمانی و شعری از قاسم صرافان 

 

 

دانلود فایل صوتی

 

 

وقتی که میوفته یک پر سرخ 

رو نبض یه خاک آسمونی

یعنی که میشه فرشته باشی

با بال و پرت, رجز بخونی

 

یعنی میشه پا به پای یاسر

از حق بگی و سمیه باشی

یا فاطمه ای بگی و بی ترس 

پای هدف علی فدا شی 

 

چون آسیه میشه آسمون شد

فرعونو میشه تو کاخ لرزوند

چون ام وهب، میون میدون

تنها میشه یک سپاهو ترسوند

 

می شه که توو راه شام بود و

فریاد کشید و گفت خورشید

میشه که با دست بسته حتی

طومار سیاه مکرو پیچید

 

خون یه فرشته روی چادر

پررنگ تراز تموم خون هاست 

لیلای جزیره های مجنون

سردار سپاه آسمون هاست 

 

ای ماه به خون نشسته! برخیز

فریاد بزن که زن شکوهه

این رود زلال زندگی بخش, 

وقتش برسه خودش یه کوهه

 

از دامن تو چه پهلوونا

عطر سفر خدا گرفتن

مردای عَلَم به دست میدون

از نور دل تو پا گرفتن

 

با هفت هزار قلب عاشق 

در لشکری از فرشتگانید

پر پر شده اید, پر بگیرید

رفتید که تا ابد بمانید

 

قاسم صرافان

 

کانال تلگرام: 

https://telegram.me/GhasemSarrafan

 

  • قاسم صرافان



تقدیم به شهید بیت الله، "حاج محمد جعفر فلاح", که بعد از نماز امام زمان با زبان روزه، کنار مقام ابراهیم به شهادت رسید: 


مدینه کوچه ها را گشت و هی بیتاب مادر شد

چقدر انجا هوایی شد، چقدر آنجا کبوتر شد


نگاه انداخت بر قبر حسن، قلبش به درد آمد

کنار پنجره باران گرفت و گونه اش تر شد


به سجاد و به باقر از صمیم دل سلامی داد

مرید صاحب اسمش، امام عشق، جعفر(ع) شد


سلامی بر جمال مصطفی داد از صمیم دل

کنار گنبد خضرا، پر از عطر پیمبر شد


کسی گرد حرم دنبال یاری مهربان میگشت

کسی که از دم یامهدیش، مکه معطر شد


اگر مُحرم کمی مَحرم شود در خانه می ماند

که بود این نفس پاکی که چنین مهمان دلبر شد؟


به دور یار گشت آنقدر تا مجنون صفت، آخر

کنار خانه ی لیلا، میان خون شناور شد


زبان تشنه چون سالار عاشقها به خاک افتاد

به جنت پر زد و رکن و مقام از خون او تر شد


چقدر از جام عشق مرتضی نوشیده بود آنجا

که قربانگاه احرامش تولدگاه حیدر شد


ببر پیغام ای زمزم برای تشنگان عشق

بگو پروانه ای پر سوخته، افتاد و پرپر شد


اگر پرسید مادر آن گل گم کرده ی من کو؟ 

بگو حاجی محمد جعفرت مهمان کوثر شد


قاسم صرافان

  • قاسم صرافان

 

 

 


 

 

دانلود فایل
عنوان: چشماتو وا کن
حجم: 9.8 مگابایت

 

چشماتو وا کن

 

بکش رو صورتم دستاتو بابا

میخوام آروم بشم، چشماتو وا کن

اگه میشه بگیر بالا سرت رو

یه بارِ دیگه توو چشمام نگا کن

 

تو رو میخوام روی دستام بگیرم

بذار لبخندتو دنیا ببینه

بذار هر کی دلش لبریز غصه ست

بیاد و پای گهواره ت بشینه

 

لالا لالا لالا لالا لالا یی

لالایی می خونم آروم بخوابی

کاش میشد تر کنم ماهی نازم

لبهای خشکتو با قطره آبی

 

میخوام همیشه این دستای کوچیک

توو قابِ قلب آدمها بمونه

هرکی عشقو میخواد، منو ببینه

هرکی منو میخواد، تو رو بخونه

 

لالا لالا لالا لا لا گل من

خیلی زود تو رو از شاخه چیدن

لالا لالا لالا لالا لالایی

چشمای نازتو مگه ندیدن

 

یه دنیا قلب خسته، بی بهونه

به اون دستای کوچیک دل نبسته

هنوزم مادری دلتنگ ماهش

پای گهواره ی خالی نشسته

 

لالا لالا لالا لالا لالا یی

لالایی می خونم آروم بخوابی

کاش میشد تر کنم ماهی نازم

لبهای خشکتو با قطره آبی

  • قاسم صرافان

 

 
موزیک ویدئو ی متفاوت «زبان سنگ ها» با صدای مجید شعبانی ،علی میرمحمدی ، مرتضی سلمانی و به کارگردانی احمدرضا داوری به مناسبت روز عرفه تولید شده است.
 
روح الله داوری تصویربردار، جواد مجید لو دستیار کارگردان، علی کاشانی آهنگساز ،قاسم صرافان شاعر و نیما علامه تنظیم کننده، سایر عوامل این موزیک ویدئو می باشند.
 
«زبان سنگ‌ها» توسط موسسه فرهنگی و هنری کساء و در شبکه اینترنتی نصر TVبا همکاری گروه فرهنگی هنری دلصدا تولید شده است.
 

 

 

 

دانلود نماهنگ

 

.......................................................................

متن کامل شعر:

 

یکی اینجا دلش رو جا گذاشته پیش تو رفته

یکی رفته از اینجا که دلت رو با خودش برده

یکی اینجا بوده که مونده پای عهدی که بسته

با رگهای گلوش تنها به اسم تو قسم خورده

 

میخوام اینبار بگم مدیونتم با تک تک رگهام

میخوام اینبار بگم ممنونتم با سرخی خونم

میخوام اینبار اگه حتی طوافم ناتموم باشه

نمونه ناتموم هرگز مصافم, عهد و پیمونم

 

یه وقتایی باید حجو گذاشت و رو به مسلخ رفت

یه وقتایی باید با خون وضو کرد و تشهد خوند

یه وقتایی باید چرخ طوافو توی میدون زد

یه وقتایی باید لب تشنه، پای عهد و پیمون موند

 

************

تو یادم دادی توو سعی صفا, میشه برید از خود 

نشونم دادی توو قلب منا شوق شهادت رو

زبون سنگها, از جنگ با نیرنگها میگفت 

تو وا کردی به میدون عبادت پای غیرت رو 

 

پای عشقو باید به غیرت و مردونگی وا کرد

باید اون عزم توو چشمای عباسو تماشا کرد

میشه تسلیم هر ننگی نشد, اما فقط وقتی 

که تنها با خدا بود و دلو تسلیم مولا کرد

 

یه وقتایی باید حجو گذاشت و رو به مسلخ رفت

یه وقتایی باید با خون وضو کرد و تشهد خوند

یه وقتایی باید چرخ طوافو توی میدون زد

یه وقتایی باید لب تشنه، پای عهد و پیمون موند

 

* * *

 

یکی اینجا تنش رو جا گذاشته روی خاک رفته

یکی رفته از اینجا که دلت رو با خودش برده

از این عطری که پیچیده تو بغض دشت معلومه

با رگهای گلوش اینجا به اسم تو قسم خورده

 

قاسم صرافان

  • قاسم صرافان

ترانه رکعت هشتم

 تقدیم به آستان پر مهر امام مهربان علی ابن موسی الرضا (ع)

شاعر: قاسم صرافان

خواننده و آهنگساز: علی اکبر قلیچ

تنظیم: کامیاب معین

 

 

 

                             دانلود

 

متن شعر :

 

عشق یعنی که به شوق تو به صحرا بزنم

به هوای دل پاک تو به دریا بزنم

 

عشق یعنی بشوم آهوی آواره‌ی تو

بدهم دل به صدای خوش نقاره‌ی تو

 

عشق یعنی طپش این دل بارانی من

لطف پیدای تو و گریه‌ی پنهانی من

 

و خدا خواست که از دست تو درمان برسد

خواست تا عطر علی‌ش به خراسان برسد

 

یا رضا گفتم و وا شد به نگاهت گره ها

چه خبرها که رسید از دل این پنجره ها

 

یا رضا گفته و بینا شده چشمان کسی

یا رضا گفته اسیری که به دادش برسی

 

عشق یعنی به هوایت گذر از دامن و دشت

عشق در شوق سلامی ست، سرِ ساعت هشت

 

عشق در قلب قطاری است که از قم برسد

در نمازی است که تا رکعت هشتم برسد

 

قاسم صرافان

 

 

  • قاسم صرافان


تقدیم به آستانه بانوی مهربان قم: 


در دستهای او شدی آرام, لبخند میزدی به «رضا»یت

اشکی نشست گوشه‌ی چشمش، تا «فاطمه» زدند صدایت


رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیله‌ی تو هراسان 

شد قبله‌ی دل تو خراسان، ای عطر دوست قبله نمایت!


من تشنه‌ای رسیده به دریا،با حسرت زیارت زهرا 

دربان! بگو ملیکه‌ی قم را: از راه آمده‌ست گدایت 


لبخندِ شهر تو نمکین است، قم قلب مهربان زمین است

ما هر چه داشتیم همین است: جان‌های ما، «کریمه»! فدایت


ای دختر یگانه‌ی مادر! ای جویباری از دل کوثر!

مثل «علی» نیامده دیگر، کو همسری به شأن سرایت؟


می‌بارد از ضریح تو رحمت، از آسمان اسم تو عصمت،

از «اشفعی لنا»ی تو «جنت»، وا شد به‌ روی ما، به دعایت 


این شاعرت دلش شده آهو، آهو اسیر شهر و هیاهو

اذن زیارتی بده بانو! این شعر را نخوانده برایت 


قاسم صرافان
  • قاسم صرافان

حیدرانه

  • قاسم صرافان

اصلاح شده یک غزل قدیمی است - تقدیم به حضرت ختمی مرتبت

در کوه انعکاس خودت را شنیده‌ای
در سعی‌ها صفای دلت را دویده‌ای

افسانه بود قبل تو رویای عاشقان
تو پای عشق را به حقیقت کشیده‌ای

تَبَّت یَدا ابی لهبان شعله می‌کشند
تا «لا» به لب، به خرمن بت‌ها رسیده‌ای

رویت سپیده‌ایست که شب‌های مکه را ...
خالت پرنده‌ایست رها در سپیده‌ای

اول خدا دو چشم تو را آفرید و بعد
با چشمکی ستاره و ماه آفریده‌ای

باران گیسوان تو بر شانه‌ات که ریخت
هر حلقه یک غزل شد و هر چین قصیده‌ای

راهب نگاه کرد و آرام یک ترنج
افتاد از شگفتی دست بریده‌ای

مستند آیه‌ها، عرق «عقلِ اول‌»ند
یا از درخت معرفت انگور چیده‌ای

آه ای نگار من! که به مکتب نرفته‌ای
ای جوهر یقین! که مُرکّب ندیده‌ای

عشقی و بی بلندی پرهای جبرئیل
تا خلوت خدا، تک و تنها پریده‌ای

حق با تو، با صدای علی حرف می‌زند
جانم! عجب صدایی و به به! چه ایده‌ای!

بر شانه‌ی تو رفت و کجا می‌توان کِشد
عالم، چنین که بار امانت کشیده‌ای

دستت به دست ساقی و جایی نخوانده‌ام
توحید را چنین که تو در خُم چشیده‌ای

دریای رحمتی و از امواج غصه‌ها
سهم تمام اهل زمین را خریده‌ای

حتی کنار این غزلت هم نشسته‌ای
خط روی واژه‌های خطایم کشیده‌ای

گاهی هزار بیتِ نگفته، نهفته است
زیبای من! در اشک به دفتر چکیده‌ای

گفتند از جمال تو اما خودت بگو
از ‌آن محمدی (ص) که در آیینه دیده‌ای


 

  • قاسم صرافان


لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچه‌ها را
قرارست امشب جوادم بیاید

قرار است امشب شود طوس، مشهد
شود قبله‌گاه غریبان مزارم
اگر چه غریبی شبیه حسینم
ولی خواهری نیست اینجا کنارم

به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا
«و قبرٍ بطوس»ی که خواندم برایش
بگو این نفس‌های آخر هم اشکم
روان است از بیت کرب وبلایش

از آن زهر بی‌رحم پیچیده‌ام من
به خود مثل زهرای پشت در از درد
شفا بخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظه‌ها روضه‌ی مادر از درد

بلا نیست جز عافیت عاشقان را
تسلای دردم نگاه طبیب است
من آن ناخدایم که غرق خدایم
«رضا»یم، رضایم رضای حبیب است

شرابش کنم بس که مست خدایم
اگر زهر در این انار است و انگور
کند هر که هر جا هوای ضریحم
دلش را در آغوش می‌گیرم از دور

شدم آسمان، پر کشد تا کبوتر
شدم دشت، تا آهو آزاد باشد
شدم آب، تا غصه‌ها را بشویم
میان حرم زائرم شاد باشد

اباصلت آبی بزن کوچه‌ها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش
بیاید سحر تا بگردند دورش
خراسان و یاران چشم انتظارش


  • قاسم صرافان
غزل مرثیه ای در حال هوای اربعین از زبان آقا امام سجاد علیه السلام


مثل من هیچکس در این عالم وسط شعله‌ها امام نشد
در شروع امامتش چون من اینقدر دورش ازدحام نشد

لشکری از مغیره می‌آمد، خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت
غیر زهرا به هیچ معصومی اینقدر گرم احترام نشد

روضه از این شدیدتر هم هست: لحظه‌ای که حسین یاری خواست
و علی بود اسم من اما خواستم پا شوم ز جام، ... نشد

به لب تشنه علی اصغر به لب تیز ذوالفقار قسم
تا به امروز هیچ شمشیری اینقدر تشنه در نیام نشد

رفتن شاهزاده‌ای چون من به اسیری به یک طرف اما
در سفر اینقدر غل و زنجیر  گردن  بنده و غلام نشد

آهِ زینب و صیحه‌ی شلاق تا شنیدم، ... از اسب با زنجیر
خویش را بر زمین زدم اما باز هم آن صدا  تمام نشد

تل و گودال و نعل و علقمه ...آه! ذوالجناح و لب و گلو... انگار
مثل زینب کسی دلش اینقدر خون ز تکرار حرف لام نشد 

آه زینب کجا و بزم یزید، او کجا و جواب ابن زیاد
باز هم صد هزار مرتبه شکر اینکه با شمر همکلام نشد

این چهل سال گریه ام شاید از همان روز اربعین باشد
هر قدر عمه سعی کرد صبور به حسینش کند سلام نشد

دیدم از زیر چادرش زینب گفت طوری که نشنود عباس
رنجها دیده‌ام حسین! اما هیچ جایی شبیه شام نشد

چه مسلمانی عجیبی بود که در آن بر عیال پیغمبر
نان و خرما حلال بود اما سنگ انداختن حرام نشد

من سجاد اینقدر خواندم در مدینه نماز و هیچکدام
آخرش مثل آن نمازی که عمه‌ام خواند  بی قیام نشد

غل و زنجیر و رشته  بر گردن ، یک نفس  باده‌ی بلا را من
سرکشیدم تمام، اما شکر!  سفر عشق ناتمام نشد

  • قاسم صرافان