مرد زرد
يكشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۸۶، ۱۲:۴۷ ق.ظ
بادی وزید باز و یک برگ زردِ زرد
افتاد روی دامن احساس مرد زرد
یک شعر شد و داد به دست من و شما
آیینهای به زیر دو انگشتْ، گَرد زرد
مردی که لابلای هزاران نگاه سرخ
جیغی بنفش زد سر افشای درد زرد
هی میدوید روی خیالی مرکبی
شاعر نگو، قلم زن کاغذ نورد زرد
یک فصل داشت صفحه تقویم ابریش
پاییز بود و سیصد و سی روزِ سرد زرد
یک آسیاب بادی و شاعر سوار خویش
یک فاتح فنا شده در یک نبرد زرد
پایان قصه: دسته کلاغی که میپرید
در دفتر غروب نفسهای مرد زرد
افتاد روی دامن احساس مرد زرد
یک شعر شد و داد به دست من و شما
آیینهای به زیر دو انگشتْ، گَرد زرد
مردی که لابلای هزاران نگاه سرخ
جیغی بنفش زد سر افشای درد زرد
هی میدوید روی خیالی مرکبی
شاعر نگو، قلم زن کاغذ نورد زرد
یک فصل داشت صفحه تقویم ابریش
پاییز بود و سیصد و سی روزِ سرد زرد
یک آسیاب بادی و شاعر سوار خویش
یک فاتح فنا شده در یک نبرد زرد
پایان قصه: دسته کلاغی که میپرید
در دفتر غروب نفسهای مرد زرد
- ۸۶/۰۱/۲۶
نمیدونم چی بگم از زیبایی و پر محتوایی وبلاگ شما هر چی بگم کم گفتم ‘ بسیار زیبا ‘ من عاشق شعرو ادبیاتم به منم سربزنید همینطور به وبلاگی که شعرایی خودم ونوشتم
ممنون می شم
بای www.girltanha.blogfa.com