چند رباعی
چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۸۶، ۰۲:۲۶ ب.ظ
پایان دویدنش همین بود همین
رویای رسیدنش همین بود همین
افتاد و شکست، آه! سهم دل من
از با تو پریدنش همین بود همین
یک عمر فقط تو را صدا زد دل من
با شوق به سینه بلا زد دل من
تو غرق نگاه اهل ساحل بودی
بیچاره چقدر دست و پا زد دل من
میخواست غزل سرا شود، بی تو نشد
لبریز ترانهها شود، بی تو نشد
میخواست که در ردیف شعرش اینبار
یک واژه «با تو» جا شود، بی تو نشد
رفتند و در خودم رهایم کردند
سرگرم لب ترانههایم کردند
من گیج طنین واژه هایم بودم
آنشب که از آن طرف صدایم کردند
« من بی تو» چه واژه پر از دردی بود
« من بی تو» چه فصل مرده و سردی بود
آری عمری برای من بی تو گذشت
ای مرد! چه روزگار نامردی بود
ای ساقی جام روح مدیون توام
هم وزن چهل صبوح مدیون توام
طوفان تو یک نظر مرا با خود برد
اندازه عمر نوح مدیون توام
رویای رسیدنش همین بود همین
افتاد و شکست، آه! سهم دل من
از با تو پریدنش همین بود همین
یک عمر فقط تو را صدا زد دل من
با شوق به سینه بلا زد دل من
تو غرق نگاه اهل ساحل بودی
بیچاره چقدر دست و پا زد دل من
میخواست غزل سرا شود، بی تو نشد
لبریز ترانهها شود، بی تو نشد
میخواست که در ردیف شعرش اینبار
یک واژه «با تو» جا شود، بی تو نشد
رفتند و در خودم رهایم کردند
سرگرم لب ترانههایم کردند
من گیج طنین واژه هایم بودم
آنشب که از آن طرف صدایم کردند
« من بی تو» چه واژه پر از دردی بود
« من بی تو» چه فصل مرده و سردی بود
آری عمری برای من بی تو گذشت
ای مرد! چه روزگار نامردی بود
ای ساقی جام روح مدیون توام
هم وزن چهل صبوح مدیون توام
طوفان تو یک نظر مرا با خود برد
اندازه عمر نوح مدیون توام
- ۸۶/۰۲/۱۲
خوشحال میشم نظرتو در مورد این شعر بگی
امیدوارم همیشه موفق باشی
منم باز بهت سر میزنم