مادر
سه شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۸۶، ۱۱:۵۰ ب.ظ
خوبی شبیه یک شب بیتردید، آرام مثل ساحل غم مادر
لالایی شناور یک شطی در زیر خواب نرم بلم مادر
در موج گیسوان تو ماهیها احساسشان چه صاف و بلوری شد
وقتی که در تو عشق تولد یافت، از پشت پردههای عدم مادر
یادش به خیر آن شب بارانی وقتی که شاعرانه مرا بردی
از ابتدای خلقت زیبایی تا انتها قدم به قدم مادر
ای خندههای ما همه مدیونت، حالا چرا دوباره نمیخندی؟
تا در میان قصه غم باشیم سنگ صبور غصه هم مادر
قلبم در آن حوالی معصومت با آن ضریح گم شده خاموش
در صحن بی چراغ تو میگردد مثل کبوتران حرم مادر
آنشب که آیه آیه تو گل کردی، آنشب که روی دست خدا ماندی
در کوچه یک قبیله اسیرت بود آری به اهل خانه قسم مادر
شعرم برای آینهات بودن، یک شرم تکه تکه موزون شد
اشک و عرق به جای مرکب ریخت از صورت سیاه قلم مادر
میآید از بلوغ زمین خوردن آن کودک فراری بازیگوش
در میزند دوباره کسی انگار، در میزند دوباره ... منم مادر
- ۸۶/۰۷/۱۷
دلنشین بود گرامی
ای روح تشنه آرام بگیر
بگذار بیاد بیاورم
مهربان به دیدارم بیا
در پناه او