قاسم صرافان

شعرها و ترانه های قاسم صرافان

قاسم صرافان

شعرها و ترانه های قاسم صرافان

قاسم صرافان

در این وبلاگ، شعرها، ترانه ها، مطالب، شعرخوانی ها، تصاویر، کلیپها، برنامه ها و خبرهای مربوط به من با موضوع شعر آیینی، شعر عاشقانه و ترانه قابل مشاهده است.
قاسم صرافان

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

زیارت

سه شنبه, ۲۵ دی ۱۳۸۶، ۱۱:۰۱ ب.ظ

 فرات
از هر چه رود فراتر
زین پس به دریا نه
به درگاه تو می‌ریزد


ــــــــــــــــــــــــــــ زیارت ـــــــــــــــــــــــــــــــ


(اتوبوس‌ وای‌میسه  اطراف خیابون حرم
همه خاطره‌ها پر می‌زنن دور سرم )

یه نفر می‌پّره از خواب، پا می‌شه: اینجا کجاس؟
چه تبی داره زمین! راز عجیبی تو هواس!

(آدما یکّی یِکی روی زمین پا می‌ذارن
بغچه و ساکشونو اینجا و اونجا می‌ذارن)

یه زن سیّده با قد بلندش، می‌رسه
یه خانوم با کوچولوی مثِ قندش، می‌رسه

یه عَلم دست یه مَرده که تو چشماش عسله
ابرواش غرق حماسه،  زیر لبهاش غزله

(نوحه خون دم می‌گیره، آسمونو غم می‌گیره
توی این صحرا عجب بارونی نم نم می‌گیره

پا می‌شن سینه‌ زنا، سنگین و آروم می‌زنن)
دخترا حلقه زیر خیمه‌ی خانوم می‌زنن

چرا امشب آسمون مشکی‌تره؟ عمه خانوم!
روی شنها عمو خوابش نبره، عمه خانوم!

پدر امشب چرا خار از تو زمین در میاره؟
چرا قنداقه‌ی نو پهلوی مادر می‌ذاره؟

مردا با زمزمه‌ها‌شون شبو روشن می‌کنن
با گل خنده‌هاشون‌ خیمه رو گلشن می‌کنن

(دمه صبحه، همه‌ی سینه زنا شور می‌گیرن
همشون لرزِ جنون و تبِ انگور می‌گیرن)

نمِ اشکای یه خواهر زمینو آب‌ پاشی کرد
یه برادر با دو دستش تو افق نقاشی کرد

پسر آینه‌ای خم شد و افتاد روی خاک
شد هزار آیینه‌ی کوچیک و جون داد روی خاک

گُلای لاله، بیابونو قشنگش می‌کنن
(دسته‌ی سینه‌زنا حلقه رو تنگش می‌کنن)

حالا تنها یه نفر مونده تو اون عصر کبود
یه مسافر، یه سفر مونده تو اون عصر کبود

می‌ره با اسب سفیدش یه سواری که نگو
با لب تشنه و چشمای خماری که نگو

تا که لب وا می کنه، هلهله بر پا می‌کنن
خفاشا جمع می‌شن و خورشیدو حاشا می‌کنن

آسمون ابریه اما دیگه بارون نمی‌یاد
صدای اسب و سوار از توی میدون نمی‌یاد

(یه نفر جار می زنه: یالا سوار شین که بریم
بار و بندیلو بریزین توی ماشین، که بریم)

اون زن بالا بلندی که اومد، خم شد و رفت
دختر خنده به لب، سایه ماتم شد و رفت

نوحه خون، سینه زنا وقت غروب رفته بودن
مونده‌ها وارث صد قصه‌ی ناگفته بودن

 

  • قاسم صرافان

نظرات  (۶۸)

به جان عشق قسم غیر چهارده معصوم

به پای هیچ کسی خم نمی شوم هرگز

قسم به قلب سپیدت سیاهپوش کسی

بجز شهید محّرم نمی شوم هرگز
گرامی ممنون برای حضور سبزت

در یک کلام زیبا نوشتی زیبا گرامی

قلمت به رنگ خدا و
در پناه او
  • محمد مبلغ الاسلام
  • قاسم جان سلام
    پوزش بابات تاخیر
    هر دو کارت را خوانم
    ترانه ی محرمت که حالو هوای خودش را داشت اما شعرت واقعاَ زیبا بود . استفاده از واروونه به عنوان قافیه نشان به قدرت شاعرانه ات میدهد
    تا بعد
  • مارال عابدی
  • وبلاگ جدیدم را در"سراب" ساخته ام،
    وبا شعری تازه آهوانه دویده ام.....
    سلام
    - حال - کردم با این شعر زیبا
    مخصوصا :
    پسر آینه‌ای خم شد و افتاد روی خاک
    شد هزار آیینه‌ی کوچیک و جون داد روی خاک
    با سلام
    تشکر من هم لینک شما رو گذاشتم
    نقد؟؟؟
  • مریم علوی
  • با سلام
    ممنونم از خبر
    خواندم موفق باشید
  • سید محمدرضا هاشمی زاده
  • ربه شوق دیدار پیام عزیزان نازنین بال گرفتم

    سلام همنفس صمیمی...جناب صرافان
    ترانه زیبایی بود غفط در بیت اخر...رفته بودن...و.....گفته بودن
    رفته .گفته همقافیه نیستند
    با چراغ محبتتان کلبه تنهاییم را روشن کردید
    وعطر خوش حضورت فضای دلمرا بهاری کرد
    قلمت وقدمت همیشه سبز...متصل با بیکران وسعت حسینی باشید
    .........
    دوعالم واله ومست حسینه
    خلایق جمله پابست حسینه
    بهشت جاودان را در قیامت
    کلید باغ در دست حسینه...............هاشمی زاده
    سلام
    موج غم رو کامل می شه توش حس کرد.
    من هم به نوبه خود این ایام را به شما و همه دلسوختگان حضرت تسلیت عرض می کنم.
  • اسماعیل قنواتی
  • درود به شما
    هر دو رو خوندم زیبا و گیرا
    لذت بردم
    منتظر خواندنی های بعدیت هستم
    بدرود
  • پرستوی مهاجر
  • مثل همیشه زیبا بود
    ممنون خبرم کردید
  • سید احمد میرزاده
  • خیلی قشنگ بود.خیلی قشنگ بود
    آسمون ابری یه اما دیگه بارون نمی یاد
    صدای اسب و سوار از توی میدون نمی یاد
  • پرستوی مهاجر
  • خیلی زیبا بود ولی ترانه‌ای که سروده بود زیباتر قلم‌تان عاشورایی باد.
  • نظارتی(مسیح)
  • با سلام
    خیلی زیبا بود
    اجرتون با حضرت زینب س
    ......................................
    آب نبود

    و نور

    بی هیچ شکستی

    به آسمان پرید...
    صفا کردم
    با احساس لطیفی سرودی
    قبول باشه
    دعا کن ما هم یه کم دلمون نرم بشه.
    سلام
    صمیمی وزیباوپراحساس بود لذت وافربردم
    کتابها هم برگ سبزی است تحفه درویش که تقدیم حضورتان شد.چشم به راه نقدونظرهای صریح وسازنده تان هستم.
    راستی شماره همراهم رادرصفحه اول یکی ازکتابها نوشتم اگه زحمت نیست شماره همراهتان رابرایم مسیج کنید.
    به امیددیداربرادر
    سلام...

    قشنگترین تصاویری بود که از عاشورا دیدم.
    راستی این ماجرای "آسمون ابریه اما دیگه بارون نمی یاد..." چیه ؟!!!

    یادتونه کی خوندش ؟
    در ضمن خوشحالم از اینکه در این "شب"ها روز می شوید
    یا حسین





    سلام
    ممنون از حضورتون.
    و در سوره الرحمن آمده یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان یعنی حضرت امام حسن(ع) و امام حسین(ع).
    متشکرم از توجهتون و یادآوریتون.
  • رویا ابراهیمی
  • سلام ترانه آیینی ؟ جناب صرافان در سرودن هر گونه شاعری ظاهرا خبره هستید آفرین واقعا
  • مسعود عطائی
  • سلام جناب صرافان
    ایام تسلیت...
    به روزم و منتظر حضورتان...
    سلام دوست من
    ممنون خبر دادید
    ببخشید نتونستم زود تر بیام
    از شعر خیلی لذت بردم واقعا فضا و حس رو خوب منتقل می کرد
    موفق باشی
  • آزاده بشارتی
  • سلام آقای صرافان عزیز
    خواندم و استفاده بردم...
    ممنونم...
    با التماس دعا....
    سلام

    کار زیارتو به نیت شفای چشمم خوندم

    التماس دعا

    کار بسیار دلنشینی بود
    قاسم باوفایم!
    امید آنکه شفیع تو آن باشد که از او نام داری...
    اگر علی نماد مروت بود
    اگر حسین مظهر حریت شد
    اگر زینب بار سنگین رسالت برد
    اما...آن که لب تشنه آب دید و ننوشید...
    او ابوالفضل بود که تمامیت تاریخ را آبرو بخشید.
    ..............................
    ای خدا!
    اگر سعادت آن را دارم که از این خاندانم اما بگذار از جگر فریاد برآرم که :
    ابوالفضل! به مهر جده‌ام زهرا(س)، که من ابوالفضلی‌ام در همه ایام.
    موفق باشی.
    ضمناً
    قاسم عزیز!
    متن کامل تعزیه نینوا شرمسار را در «ادامه مطلب» قرار داده‌ام. ناگفته نماند اگرچه دست تقدیر مرا مقیم کرج ساخته اما بنا بر عهدی که با دل خود بسته‌ام هر سال تعزیه‌ای نمایشی از نو می‌نویسم که توسط انجمن هنرمندان کانون فرهنگی تربیتی هدی در دزفول اجرا می‌شود و این متن امسال در شب سیزدهم محرم یعنی سومین شب شهادت سرور شهیدان و یارانش در همان کانون اجرا خواهد شد.
    درود بر شما ، به روزم بی وقفه و بی منت ، پیروز باشید
  • مهدی مردانی
  • به طاق آسمان امشب گل اختر نمی تابد
    ...
    سلام دوست عزیز وبلاگ "قانون عشق" با عنوان محرم که از راه می رسد بروز است
    منتظریم......
  • محمدجواد
  • سلام بازم که بدجوری گریه مو در آوردی
    اگر بهم اجازه بدی لینکت کنم(حتما خبرم کن)
    راستی با شعری عاشورایی به روزم که منتظر کمک شماست
    سلام عزیزمهربان
    تاسوعای حسینی تسلیت باد
    باچندرباعی ودوبیتی عاشورایی منتظرآمدنت هستم
    دلت عاشورایی ترباد
  • کیوان براهنگ
  • ╱◥█◣ ╱◥█◣ ╱◥█◣ ╱◥█◣
    ---------------------------------------------------
    عروسک کوکی به روز شد

    جهت دعوت شما بزرگوار خدمت رسیدم
    _____________________________
    ╱◥█◣ ╱◥█◣ ╱◥█◣ ╱◥█◣

    .
    ۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩
    منتظر نظرات با ارزش شما عزیز همدل هستم

    قلمتون پایدار

    شاد و سر بلند باشید
    ۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩
    گرامی جواب سئوالهایت هدف ساختن این وبلاگ بود و هرکلام وبلاگ اشاره به همان سوخته بالی و نشستن به شفاعت مولای عشق است . مناجات کناره ی وبلاگ به قلم حقیر تمام حس و حال مرا در ایجاد وبلاگی به این مضمون بیان می کند . عصیان فرشته ای به نام پطرس و رانده شدن او به سبب این عصیان و سوخته بالی او و شفاعت مولا حسین به هنگام تولدش برای او و پذیرفته شدن شفاعت و رهایی.....
    التماس دعا

    مستی و دیوانه گی عشق است و عشق
    آتش و پروانه گی عشق است و عشق
    می دمادم خوردن از حوض جنون
    نعره ی مستی زدن عشق است و عشق
    در خماری نگاه دلبران
    دیدن روی خدا عشق است و عشق

    در پناه او
    سلام . چه زیبا بود :
    ....
    فرات
    از هر چه رود فراتر
    زین پس به دریا نه
    به درگاه تو می‌ریزد
    ...
    بعد تو
    آب فرات
    بی آب رو
    سر در کدام شوره زار فرو برد ؟
  • دکتر داود بیات
  • با سلام
    و تشکر از شما و محبت های همیشگیتون
    پست زیبا و سر شار از حس و عاطفه ی شما رو خوندم و لذت بردم
    موفق باشین
    با تشکر
  • آل مجتبی
  • آن کـیـسـت کــز روی کــرم با ما وفا داری کــنــد
    بــر جای بد کـاری چـو مـن یـکـدم نـکـوکاری کنـد

    درود و صد درود بر یاران عزیز ؛

    با کمی تأخیر ، شرح و توضیح غزل های (191) و (192) از دیوان حافظ در خدمت شماییم ؛

    در پناه ایزد یکـتـا مانا باشید
    سلام

    اگر چه هنوز درد و زخم رهایم نکردهاند

    اما لطف دوستانی مثل شما واقعا کمک می کنه که خیلی چیزا رو تحمل کنم

    به معجزه ی دعای شما و الطاف آقام ابالفضل و مولام حسین ع اعتقاد دارم
  • دشمن زیاری(شراره های آفتاب)
  • سلام عزیز
    قاسم جان دست خوش. بسیار عالی است.
    زنده باشید
  • عبدالحسین انصاری
  • سلام عزیز
    بسیار زیباست
    بی اغراق بهترین ترانه ی عاشورایی بود که امسال خوندم
    در پناه حسین
    با سلام
    با سلام
    من هم به روزم
    و منتظر نقدهای خوب شما...
    سلام
    از لطف شما ممنونم
    به توصیه صمیمانه ، جدی فکر می کنم
  • پرویز بیگی
  • سلام . متشکرم . بهره بردم . سلامت باشید و سربلند . بدرود.
  • انجمن مجازی
  • انجمن مجازی با اشعار «آزاده بشارتی» به روز است و آماده ی شنیدن نظر شما دوست گرامی!
  • انجمن مجازی
  • انجمن مجازی با اشعار «آزاده بشارتی» به روز است و آماده ی شنیدن نظر شما دوست گرامی!
  • حمیده محمدرضاپور
  • هوای سردزمستان هوای برفی دی
    دوباره آمده بابانوئل ... فدای سرم !
    ....
    دیگر نیازی ندارم
    به هیچ کس
    به هیچ چیز
    اما تو بیا
    که
    که
    که
    دوباره گوشه ی خانه دوباره منتظرم
    ***
    بااحترام
    وبلاگتون زیباست و مطالبش خواندنی...
    در ضمن خوشحال میشیم قدم رنجه کنید و آغاز رمان سی جی ام: ویگو مورتنسن را مطالعه کنید.
    با سلام
    اینها دو تا کار جدا از هم بود که شما فکر کردین با همند!!!!!!
    به هر حال به روزم با یه سپید و منتظر نقدهای شما
    سلام دوست من

    ورد زبان عقربه ی ساعت حرم
    ذکر سلام حضرت عباس بود و بس

    به روزم
  • کیوان براهنگ
  • ╱◥█◣ ╱◥█◣ ╱◥█◣ ╱◥█◣
    ---------------------------------------------------
    عروسک کوکی به روز شد

    جهت دعوت شما بزرگوار خدمت رسیدم
    _____________________________
    ╱◥█◣ ╱◥█◣ ╱◥█◣ ╱◥█◣

    .
    ۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩
    منتظر نظرات با ارزش شما عزیز همدل هستم

    قلمتون پایدار

    شاد و سر بلند باشید
    ۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩۞۩
    دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام
    نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام

    شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر
    پاداش ذلتی که به زندان کشیده ام

    "استاد شهریار"


    سلام.
    وبلاگ زمزمه های تنهایی باز هم به روز شده و منتظر نظرات شماست.
    یا علی...
  • مهدی تقی نژاد
  • سلام قاسم جان
    کارهای زیبایی بود.
    از تاخیر هم عذرخواهم. چند روزی اینترنت نداشتم.
    ظاهرا یک اشکال تایپی در یکی از مصرع ها بود آینه را آیینه تایپ کرده بودی.
    سلام
    با دعای خیر شما بهترم

    به روزم ومنتظر
  • مسعود عطائی
  • سلام جناب صرافان عزیز...
    به روزم و منتظر حضور پر مهرتان ...

    "قدری بایست،
    ایستگاه نیمه شب پنج شنبه را ..."
    سلام...ممنون از حضورت. این یک تست شاید باشد دوست من. تا بدانم دوست واقعی در دنیای مجازی من چه کسانی هستند. قطعا آنان که بی دعوت حالم را می پرسند ارزشمند ترین هستندبرایم. در دو پست اخیر تن ندادم به خبر دادن و دعوت.اما موظف دیدم خودم را به پاسخ کسانی که سر میزنند و خاصه آنانی که نظر هم می گذارند. البته یک مسئله دیگر هم دخیل بود و آن کارم که فرصت را فعلا از من گرفته.
    حالا جالب اینه که روزی 20 بازدید کننده دارم و نظر 2 !!!

    ممنون
    شما کدوم شهر تشریف دارین
  • ارامش طوفانی
  • سلام بازم میگم شعراتون واقعا عالیه عالی عالی .................................تا بینهایت.
    دیگر نوشدارو صدایم نکن !!

    سلام دوست عزیز
    بروزم
    سلام...حالا با دعوت تشریف بیارید. منتظرم
  • کیوان براهنگ
  • سلام
    ممنون از محبتتون
    با اجازه لینکتون رو به عروسک کوکی بردم
    منتظر آپ جدیدتون هستم ممنون می شم خبرم کنید
    شاد و سر بلند باشید
    سلام وممنون از کارها ت وبلاگ خوبیه خیلی خوب
    خوشحال می شم یه سری بزنی.
    اسمون ابریه اما دیگه بارون نمیاد
    صدای چک چک بارون توی ناودون نمیاد . . .
    اگه اینو گوگوش نخونده بود چیکار میکردی!!!
  • امیررضا رسولی جامع
  • سلام دوست عزیز. از دیدار وبلاگ شما بهره بردم. منتظر حضور گرمتان هستم. بدرود.
    سلام قاسم جان!
    نوشته‌هایت مرا می‌برد به عالمی دیگر که با یاخته یاخته تنم آشناست. یادم می‌آید چند سال پیش که محرم مصادف با تعطیلات نوروزی بود تطبق روال همه ساله در کانون هدی دزفول عزیه داشتیم که در دوازده محرم یعنی 18 فروردین ماه به صورت میدانی اجرا می‌شد آسمان ابری بود و من پشت خیمه امام سجاد پنهان شده بودم که گروه مارش بتوانند مرا ببینند . وسط نمایش ناگهان بارانی سیل‌آسا شروع شد و من که نگران بازیگران و به هم خوردن نمایش بودم با خشم سر به آسمان بردم و گفتم: خدایا 1400 سال پیش یادت نبود اینطور در آسمان را بگشایی؟ ... کسی به شانه‌ام زد عکاس بود و در حالی که غش غش می‌خندید گفت: مگر شما سادات اینگونه با خدا حرف بزنید ما که جرأتش را نداریم. ناگفته نماند حتی آن باران هم نمایش را به هم نزد و تماشاگران را فراری نداد.
    سلام ؛

    در نظر بازی ما بیخبران حیرانند
    من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

    با شرح توضیح این غزل حافظ پذیرای رندان تشنه لبیم

    مانا باشید و شادکام
    با سلام به روزم
    و منتظر نقدهای خوب شما
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">