سفر مجازی
چهارشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۸۷، ۰۹:۲۷ ب.ظ
مسافر
یک ساله شد
این هم شعری به بهانه ی یک سال با شما بودن
با شما راحت است چقدر در این
شهر بی پردهی مجازیتان
یک «مسافر» که ماندگارش کرد
گرمیِ میهمان نوازیتان
یک «مسافر» که آمد و کم کم
اهل این شهر پاک و خلوت شد
صاحب خانهای کنار شما
آخر کوچهی صداقت شد
چه سحرها که جستجو کردم
اسمتان را میان پنجره تا
بزنم شاعرانه پیوندی
قلب خود را به قلبتان گره تا...
شعرهایم پر از نگاه شماست
بس که بی ادعا نظر دادید
و میان شما شدم تکثیر
تا به من با گلی خبر دادید
با پیامِ بروزتان روزم
در شب غصههایتان بیتاب
هدیهام قدر یک غزل نور است
مثل یک کرم کوچک شبتاب
پشت این موجوارهها شهری است
قایقی بی قرار میسازیم
و برای قدم قدم تا صبح
واژه واژه قطار میسازیم
صفر و یک ها چنین رقم خوردند
که در این صفحه ی مجازیمان
برسند آخرش به هم یک روز
جاده خطهای نا موازیمان
- ۸۷/۰۱/۱۴
شعرهاتون رو خوندم
واقعا زیبا بودند
من هم با یک غزل به روزم
موفق باشید