قاسم صرافان

شعرها و ترانه های قاسم صرافان

قاسم صرافان

شعرها و ترانه های قاسم صرافان

قاسم صرافان

در این وبلاگ، شعرها، ترانه ها، مطالب، شعرخوانی ها، تصاویر، کلیپها، برنامه ها و خبرهای مربوط به من با موضوع شعر آیینی، شعر عاشقانه و ترانه قابل مشاهده است.
قاسم صرافان

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

ساقی

شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۸۹، ۰۸:۳۳ ب.ظ


حیدرانه 3 : غدیر


 
دست‌هایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد

دست‌هایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مومنین! ( یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت:)

خوب می‌دانید در دستانم اینک دست کیست؟
نام او عشق است، آری می‌شناسیدش : علی است

من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم
با مددهای علی ابن ابی طالب شدم

در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی
تا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم: علی

با خدا گفتم: علی، شب در حرا گفتم: علی
تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی»! گفتم: علی

هر چه می‌گویم علی، انگار اللّهی ترم
مرغ «او ادنی»ییم وقتی که با او می‌پرم

مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحرِم شدم
با «یَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ اَیدیهِم» شدم

تا که ساقی اوست سرمستند «اصحابُ الیمین »
وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الافِلین»

دست او در دست من، یا دست من در دست اوست
ساقی پیغمبران شد یا دل من مست اوست
 
یکصد و بیست و چهار آیینه با هر یک هزار ـ
ساغر آوردند و او پر کرد با چشمی خمار

آخرین پیغمبر دلداده‌ام در کیش او
فکر می‌کردم که من عاشقترینم پیش او

دختری دارم دلش دریای آرامش، ولی
شد سراپا شور و توفان تا شنید اسم علی

کوثری که ناز او را قلب جنت می‌کشید
ناگهان پروانه‌ شد دور سر حیدر ‌پرید

روزگارش شد علی، دار و ندارش شد علی
از ازل در پرده بود آیینه دارش شد علی

رحمتٌ للعالمینم گرد من دیو و پری
می‌پرند و من ندارم چاره جز پیغمبری

بعد از این سنگ محک دیگر ترازوی علی است
ریسمان رستگاری تارِ گیسوی علی است

من نبی‌اَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم»
طالبان «اِهدنا» اینهم «صراطَ المستقیم»

چهره‌اش مرآتِ «یاسین»، شانه‌هایش «مُحکمات»
خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعادیات»

هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست
هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست




-------------------------------------------------------



دوبیتی‌هایی در غدیر

مگر اینها درِ خیبر ندیدند - رکوع و برق انگشتر ندیدند
همین دستی که مظلومانه بستند - مگر در دست پیغمبر ندیدند

محمد! باز کن اکنون صدف را - بده خاتم! نشان دُرّ نجف را
بخوان از پر زدن دنبال هدهد - رها کن رهروان بی هدف را

خُمی داریم تاکش در غدیر است - بده ساقی، چه طعمش دلپذیر است!
نمی‌نوشد اگر مُنکِر از این جام – گمانم کاهِ غفلت خورده، سیر است

یکی از چارده دریا تو هستی – امام اولِ دل‌ها تو هستی
«ولی» غیر از تو آری هست، اما - «امیرالمومنین» تنها تو هستی

نگاهی داری ای ساقی! شرابی - دلی در سینه داری آفتابی
خدا از خاک خلقم کرده، آری - شدم از روز اول بوترابی

«درِ میخانه را گیرم که بستند» - و پهلوی کلیدش را شکستند
فراری‌‌ها چه فکری کرده بودند - که جای فاتح خیبر نشستند


----------------------------------------------------------------------- 


بیا دوباره بخوان


 
بیا دوباره برای ما بخوان تو خطبه‌ی خلقت را
که پرده پرده فرو ریزی از این زمانه جهالت را

چه اتفاق پر از نوری در ارتفاع دلت رخ داد؟
که از زبان تو جاری کرد هزار چشمه‌ی حکمت را

آهای صاحب انگشتر! دلم چه خوش شده حالا که
به دست‌های تو بخشیدند کلید آتش و جنت را

حدود مُلک تو دل‌هایی است که گِرد روح تو می‌چرخند
چه باک اگر که بیندازی شبی مهار خلافت را

ابوتراب غزل‌هایم! لغات من همه از خاکند
تو روح دادی و باور کرد دلم وقوع قیامت را

علی پرست گناهش چیست؟ که تو شبیه خدا هستی
چرا که آینه هم اینقدر نشان نداده شباهت را

برادران مسلمانم! قسم به کعبه که حیرانم
چگونه دم زده‌اید از عشق بدون آنکه ولایت را...

پرآب تر شده چشمم از قنات‌های مدینه، تا
به دست شیر خدا دیدم طناب‌های اسارت را

«من و تو آن دو خطیم آری» به هم رسیده به ناچاری
خط شکسته‌ چه دارد جز همین دو بیت ارادت را

------------------------------------------------------


ناخدا

 
باز مرا سوی لبِ خُم کشید
قصه‌ی دریا به تلاطم کشید

آمد و توفان من آغاز شد
باز دری رو به دلم باز شد

ساقی افلاک! سلامٌ علیک!
ای پدر خاک! سلامٌ علیک!

وای! اگر باز جوابم دهی
شعر بخوانم، تو شرابم دهی

دست تو را عشق که بالا گرفت
دست تو نه دست خدا را گرفت

بر نکش از چهره تو کامل نقاب
تا نپرستند تو را بوتراب

روح امین پیش تو پر باز کرد
با تو محمد سخن آغاز کرد

نوح شده غرق تو ای ناخدا
کشتی او را برسان تا خدا

قطره تو را دیده و دریا شده
«خاک ضعیف از تو توانا شده»

بَه! بِه تو و تیغ بلا جوی تو
شیری و شیران همه آهوی تو

بر سر ذوق آمده پروردگار
بس که می‌آید به تو این ذوالفقار

کار هزار آیت اعظم کنی
گوشه‌ی ابرو تو اگر خم کنی

ای خط توصیف تو بی خاتمه
جلوه‌ی ظاهر شده‌ی فاطمه

اول و آخر سر یک موی تو
ظاهر و باطن تو و بانوی تو

کشتی خلقت به هدف می‌رسد
تا که به ایوان نجف می‌رسد
 


-----------------------------------------------

غزلی قلندرانه


معادلات جهان را علی‌(ع) ! به هم زده‌ای تو
بگو چگونه کنار خدا قدم زده‌ای تو؟

به گوشه گوشه‌ی عالم اگر قلندر مستی است،
لبی به گوشه‌ی جامش - به مِی قسم! - زده‌ای تو

شب سیاهِ عرب هم، مقدّر است بسوزد،
به پای آتشِ عشقی که در عجم زده‌ای تو

دل مزارع گندم پیِ نسیم خوشی رفت
مگر که نان جُوی را دوباره نم زده‌ای تو

شبی کنار یتیمان به صورت نگرانم
نگاه کردی و گفتی: چقدر غم زده‌ای تو!

و من چه شاعر و شادم از آن شب غزل انگیز
که با لطافت دستت به شانه‌ام زده‌ای تو

جهان سخن شد و از «لا»ی ذوالفقار تو دیدم
که با لبان دو دم از یگانه دم زده‌ای تو

خیال خیبرت آمد، تمام شعر فرو ریخت
ردیف و قافیه‌ام را ببین به هم زده‌ای تو:

بیا و از دلِ مستم، بدون واسطه بشنو
نوای بی دلی‌ام را، علی علی علی‌ام را

--------------------------------------------------

و هو العلی


«ربنا آتنا» نگاهش را، که هوایم دوباره بارانی است
السلام علیکْ یا دریا که دلم بی قرار و توفانی است

«اِنّ فی خلق» تو خدا هم مست، روحْ حیران، فرشته‌ها هم مست
«اِنّ فی خلق» تو زمین مبهوت، زیر یک آسمان پریشانی است

«لا اله»َم ! کجای «الا» یی؟ روح دریا ! کجای دریایی؟
مثل آبی به چشم ماهی‌ها، ای «هوالظاهر»ی که پیدا نیست!

«یا سریع الرضا»ی لبخندت، عاشقان را کشیده در بندت
«یا ولیَّ الذینَ» یک دنیا که در اسم تو غرق حیرانی است

«و اذا الشّمسْ» پیش تو تاریک، «واذا البحرْ» از تو در جوشش
واذا القلبِ من که می‌پرسند: به کدامین گناه قربانی است؟

من که از «اِنّما ولی» مستم، در هوای «هوالعلی...» مستم
از «شراباً طَهورِ» چشمانت، شب میخانه‌ام چراغانی است

«اشهد انَّ» هر چه دارم تو، «وقِنا من عذابِ نار»َم تو
آه، «یا ایها العزیز»َم آه، توشه‌ام این غزل که ‌می‌خوانی است

«لیْتَ شِعری» که شعر من آیا می‌رسد تا به ساحلت؟ دریا !
- ناله‌های کبوتری زخمی که در این بند تیره زندانی است-

------------------------------------------------------------------------



  • قاسم صرافان

نظرات  (۲۱)

حاجی سلام

با همش حال کردم مخصوصاَ ( هوالعلی )
کمتر ژیش می آید که واژه های عربی رو این قدر بتونند بجا بنشونند
وزن رجزی و حالت مستی به خوبی دیده میشه
نه طولانی ومطول است ونه کوتاه عقیم
و بسیار زیبائی های دیگر

خلاصه صفای دلت رو عشق است
یاعلی
سلام برادر
خدا خیرت بده
ان شاء الله که روزیت بیش از پیش بشه
ان شاء الله به زودی زود نجف همدیگه رو ببینیم
در پناه مولا باشید.
  • احسان خلیلی
  • باز مرا سوی لبِ خُم کشید
    قصه‌ی دریا به تلاطم کشید

    آمد و توفان من آغاز شد
    باز دری رو به دلم باز شد

    ساقی افلاک! سلامٌ علیک!
    ای پدر خاک! سلامٌ علیک!

    وای! اگر باز جوابم دهی
    شعر بخوانم، تو شرابم دهی


    سلام
    آقا گرفتم دستت درد نکنه
  • سلام بر شبیر
  • سلام
    زیبا بود
    به روزم...
    فرهنگسرای نصراله مـردانی ـ کـازرون

    غــزل (371)
    مـا درس سـحـر در ره مـیـخـانـه نـهـادیم
    مـحـصـول دعـــا در ره جـانـانــه نـهـادیـم
    در خـِـرمـن صـد زاهـد عـاقــل زنـــد آتـش
    ایـن داغ کـه مـا بـر دل دیـوانــه نـهـادیــم
    سـلـطـان ازل گنـج غـم عشـق به ما داد
    تــا روی دریـن مـنـزل ویـرانـــــه نـهـادیــم

    ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ؛

    "ستیغ سخن" با شرح این "غـــزل" از حافظ ، چشم به راه حضورتـان است .

    به اینجا ها هم سـری بـزنـیـد ! چیزایی پـیـدا میشه !

    www.kazerun1333.blogfa.cm

    www.yasht-poem.blogfa.com


    مـانـا بـاشــیـــــد و کــامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروا
    دم شما گرم
  • مهدی تقی نژاد
  • سلام مهندس عزیز
    ممنون از لطف شما.
    متاسفانه هنوز کتاب ارزشمند شما را ندیده ام فقط خبرش را خواندم. اگر به دستم برسد حتماَ درخدمتم. ارادت ما همیشگی است.
  • سید (مستعار )
  • عاقبت ارباب ما را می خرد ؟
    خدا می دونه می شه از قلم شاعرای اهل بیت حاجت گرفت .
    یادم می یاد اولین بای که روضه خوانی کردم استادم به من گفت : باید لبهای روضه خوان رو بوسید ، حق گفت ولی من یه روضه خون سراغ دارم ....
  • حسین میری
  • انشاالله درین روز مبارک

    دست علی زمانه خودمان تنها نماند !ای کاش سیدمان به چاه پناه نبرد ......

    تبریک و دعوت بزرگوار
    سلام .
    ابیاتی برای غدیر دارم با عنوان " سلام بر شیر خدا " فرصت شد مطالعه فرمایید
    سلام جناب مهندس ایکاش علی راآنطور که لایقش بود میشناختیم آنوقت میتونستیم بگیم یاعلی مدد
  • محمدحسین ملکیان(فراز)
  • سلام
    با چهاررباعی به روزم
    سر ف ر ا ز باشید
    سلام بزرگوار
    همیشه ازشعرهای روشنت استفاده می کنم وطراوتی تازه...
    بایادداشتی بررباعی های شاعرجوان خوزستانی سیدمهدی شفیعی منتظرم.
    یاعلی
    .
    سلام علیکم ... وبلاگ دم بازدم با چند سبک و شعر ویژه ی محرم امسال بروز شد

    یاعلی
    دفمان جنبید از این دفینه شعر متین
    آنوقتها که مجلس داری می کردیم و مدیحه می خواندیم شعرت نمی آمد که
  • روح اله اسماعیلی
  • سلام
    مخلصیم
    چند وقتیست بی اجازه از اشعارتان استفاده کردیم.

    ...عمرو، چشمت کور با حیدر در افتادی چرا؟!...

    عشق کردیم
    فرهنگسرای نصراله مـردانی ـ کـازرون

    غــزل (372)
    بـــگــــذار ؛ تـا ز شــارع مـیـخـانــه بـگذریـم
    کـز بـهـر جـُـرعـه‌ای همه مـحتـاج ایـن دریـم
    روز نـُخـُست چـون دم رنــدی زدیـم و عشق
    شرط آن بـُوَد که جز ره آن شـیـوه نـسپـُریـم
    جـایی که تخت و مسنـد جـم می‌رود به بـاد
    گر غم خوریم،خوش نـبـُوَد،بـه که می خوریم
    تـا بـو کـه دسـت در کـمــــــــر او تــــوان زدن
    در خون دل نـشـستـه چـو یـاقـوت احـمـریـم
    واعـظ ؛ مـکـن نـصـیـحـت شوریـدگان کـه مـا
    بـا خـاک کـوی دوست بـه فـردوس نـنـگـریـم

    ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ؛

    "ستیغ سخن" با شرح این "غـــزل" از حافظ ، چشم به راه حضورتـان است .

    به اینجا ها هم سـری بـزنـیـد ! چیزایی پـیـدا میشه !

    www.kazerun1333.blogfa.cm

    www.yasht-poem.blogfa.com


    مـانـا بـاشــیـــــد و کــامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروا
  • مهدی نظری
  • سلام حاجی یعنی من زنگ نزنم شما حال منو نمی پرسید بابا من خطم یه طرفه ست یه زنگ به من بزن
    سلام برادر
    -
    -
    این عَلَم‌ها و این علامت‌ها اینچنین بی دلیل خم نشدند

    همه‌ی ما شریک غم‌های خواهری قد خمیده‌ایم حسین!


    تن بی دست مانده‌ی سقا دیده‌ای، وای از دلت آقا !

    در عوض ما کنار هر آبی عکس دستی کشیده‌ایم حسین!



    بین شرم نگاه عباس و آن دل نازک شما چه گذشت؟

    از حرم تا حرم نفهمیدیم ما که هر چه دویده‌ایم حسین!
    -
    -
    -
    -
    اجرتون با خود خدا



  • ناصر بقالی
  • سلام
    استفاده کردم.
    قطار خط لبت راهی سمرقند است
    این غزلتونم خیلی زیباست. لطف کنین به ما هم سر بزنین.
  • روزگار رهایی
  • بی نظیر است همه ی اشعارتان

    به شما افتخار می کنیم

    زیر سایه مولا برقرار باشی
    د
    التماس دعا
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">