قاسم صرافان

شعرها و ترانه های قاسم صرافان

قاسم صرافان

شعرها و ترانه های قاسم صرافان

قاسم صرافان

در این وبلاگ، شعرها، ترانه ها، مطالب، شعرخوانی ها، تصاویر، کلیپها، برنامه ها و خبرهای مربوط به من با موضوع شعر آیینی، شعر عاشقانه و ترانه قابل مشاهده است.
قاسم صرافان

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

دو آینه‌ی روبروی هم

يكشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۰، ۰۹:۱۴ ب.ظ

چرا تنها؟


ما که با هم یه روز از عالم بالا اومدیم

پس چرا تنها می‌ری؟ ما مگه تنها اومدیم


بی‌تو این خونه پر از غصه، پر از دل تنگیه

می‌دونی بی تو مدینه غروباش چه رنگیه؟


دیگه تو چشمای کی عکس خدا رو ببینم؟

بعد از این رو به کدوم آینه‌ باید بشینم؟


می‌دونم باید بری، اینجا دیگه جای تو نیست

کوچه‌ی این آدما جای قدمهای تو نیست


می‌دونم وقتی بری، تنهاترین ماهی می‌شم

منم از اینجا می‌رم، کبوتر چاهی می‌شم


وای اگه شور مناجاتتو از شب بگیرن

وای اگه سایه‌تو از رو سر زینب بگیرن


وای اگه فردا حسین سراغ مادر بگیره

وای اگه بهونَه‌تو حسن ز حیدر بگیره


آسیاب دستی صداش هنوز تو گوشم می‌خونه

ذکر «یارب یارب»ت همیشه یادم می‌مونه


خدا می‌دونه فقط یه آرزو رو دلمه

که بیام خونه بگم: سلام! کجایی فاطمه؟

 

-----------------------------------------------------


عشق سوزان است


«عشق سوزان است بسم الله رحمن الرحیم

هر که خواهان است بسم الله رحمن الرحیم »


کشتی‌ام بی ناخدا دارد به دریا می‌رود

وقت توفان است بسم الله رحمن الرحیم


ختم قرآنِ تو جای «ناس» گویا با «حدید»

رو به پایان است بسم الله رحمن الرحیم...


دست من بسته‌ست، جای من رجز خوان می‌شوی

کوچه، میدان است بسم الله رحمن الرحیم


نقطه‌‌ی «باء» بوده‌ام چون تکیه گاهم بوده‌ای

بی تو لرزان است بسم الله رحمن الرحیم


کیست آتش دارد و از قعرِ آتش می‌رسد؟

جن، نه ! شیطان است بسم الله رحمن الرحیم


رفته‌ام از حال، این «اَمَّن یُجیب» و ناله هم

مال «سلمان» است بسم الله رحمن الرحیم...


«قدر» می‌خوانم و می‌دانم که از نامحرمان

«قدر» پنهان است بسم الله رحمن الرحیم...


آب را از سلسبیل آورده‌ام «اسماء» ! بریز

غسلِ باران است بسم الله رحمن الرحیم

 

-----------------------------------------------------


دو آینه‌ی روبروی هم

مائیم، ما، دو آینه‌ی روبروی هم

تابانده‌اند صورت ما را به سوی هم


تا خیره می‌شویم به هم با نگاهمان

وا می‌کنیم پنجره‌ها را به روی هم


من مردِ روزِ رزم و تو بانوی اشک شب

نوشیده‌ایم سر خدا از سبوی هم


سر خم نمی‌کنیم مگر پیش پای عشق

عالم نمی‌دهیم به یک تار موی هم


قرآن، نزول قدر تو؛ ایمان، قبول من

«یا ایها الذینِ» هم و «امنوا» ی هم


دریا ندیده است، نمی‌فهمد این کویر،

ما غرق می‌شویم چرا در وضوی هم؟


قهر است شهر با من و تو، مثل نی ببین

پیچیده بغض غربتمان در گلوی هم


آنها به فکر هیزم خشکند پشت در

ما خیره در نگاه تر و چاره جوی هم


نه دستِ بسته‌ام و نه بازوی خسته‌ات

طاقت نداشتند بیایند سوی هم


پروانه‌ها خوشند، اگر چه در آتشند

پر می‌کشند در دلشان آرزوی هم


یک روز ما دوباره شبیه دو آینه

می‌ایستیم رو به خدا روبروی هم

 

-----------------------------------------------------


به در بگید 


به میخ بگید: اینجا درِ عالم اسراره، نزن!

به در بگید: کنار این لاله یه دیواره، نزن!


بگید به آتش: نسوزون دامن بانوی منو

شعله به قلب عاشقی که پیش دلداره نزن!


برگِ گُله صورت اون، طاقت سیلی نداره

یاسِ منم ـ مثل خدا ـ یک گل بی‌خاره، نزن!


این در عرشم که نبود، جای لگدهای تو نیست

شش ماهه زهرا تو دلش اسم خدا داره، نزن!


برگه‌ی اثبات فدک، نیست توی دستش به خدا

تنها توی دستای اون گوشه‌ی دستاره، نزن!


پاسخ حرفای یه زن غلاف شمشیره مگه؟

حداقل تا جلوی چشم یه سرداره، نزن!


وا شدن دستای اون اینهمه شلاق نمی‌خواد

فاطمه از غصه‌ی من چند روزه بیماره، نزن!


دستامو که بستی بسه، با صبر من بازی نکن

نمک به زخم اسیری که نداره ‌چاره، نزن!


هی به خودم می‌گم: علی! اینقده بی‌تابی نکن

ناله ـ ببین زینب اگه می‌شنوه، بیداره ـ نزن!


-----------------------------------------------------

 

دستان ساقی بسته


خاکستر این لانه اصلا دیدنی نیست

آتش در این کاشانه اصلا دیدنی نیست


در پیش چشمان ترِ یک شمع خاموش

افتادن پروانه اصلا دیدنی نیست


وا می‌شد این در رو به اقیانوس و امروز

پشت در این خانه اصلا دیدنی نیست


دستان ساقی بسته و ساغر شکسته

خون بر درِ میخانه اصلا دیدنی نیست


وقتی بیفتد چادر خاکی، خدایا! 

هم از سر و هم شانه اصلا دیدنی نیست


بر صورت معصوم یک زن جای یک دست

ـ یک دست نامردانه ـ اصلا دیدنی نیست


باور کنید افتادن یک مرغ زخمی

بین چهل دیوانه اصلا دیدنی نیست


«من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم...»

نه رفتن جانانه اصلا دیدنی نیست



-----------------------------------------------------


 

مرثیه‌ای با حافظ


سیلی آن روز به رویت چه غریبانه زدند

«آتش آن بود که در خرمن پروانه زدند»


یک کبوتر وسط شعله تقلا می‌کرد  

«جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد»


رسم این است که پروانه در آتش باشد

«عاشقی شیوه‌ی رندان بلاکش باشد»


با گل و غنچه تو دیدی در و دیوار چه کرد؟

«دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد»


کمر سرو در این کوچه کمان خواهد شد

«چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد»


آه! هجده گل از آن باغ نچیدیم و برفت

«باربر بست و به گردش نرسیدیم و برفت»


تا در این خانه گُلِ خنده‌ی زهرایم بود

«من ملَک بودم و فردوس برین جایم بود»


عمر کوتاه تو گنجایش دنیا را بس

«وین اشارت ز جهان گذران ما را بس»


خانه دوست کجا؟ صحن سپیدار کجاست؟

«ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟»


 

راز سیب


باز دارد فرشته می‌بارد روی گلهای چادرت نم نم

بر دلت وحی می‌شود بانو! سوره‌ی باغ و آیه‌ی شبنم


سیب تا هر دو نیمه‌اش را دید ، دختری در میان شب خندید

چشمکی زد به حیرت حوا، بوسه‌ای زد به گونه‌ی آدم


تا «صفا»ی قنوت تو هاجر، می‌کشد دامن دعایش را

دور سجاده‌ی تو می‌چرخند، این طرف ساره، آن طرف مریم


عاشق عطر دامنت مکه، کوچه‌های مدینه مدیونت 

و هنوز از زلالیت انگار قصه می‌جوشد از دل زمزم


شانه‌هایت چه خسته و معصوم، زیر باران اشک می‌لرزند

با تو می‌گرید ابر و می‌لرزد شانه‌ی کوه و قلب دریا هم


بی‌نشانی؛ نشانه‌ات شاید کوچه‌ی خاکی شقایق‌هاست

شب قدری؛ شبیه یک رازی، کهکشانی؛ قشنگی و مبهم


من که از درک آسمان‌هایت، بی‌ستاره به خانه برگشتم

پس کجای مدینه بنشینم؟ در چه صحنی کبوترت باشم؟


از دل بی‌پناهیِ اشکم، می‌رسی با بهاری از لبخند

بر سرم دست می‌کشی آرام، ... کودکی خواب می‌رود کم کم


 -----------------------------------------------------


بی‌بی جون


ابر بارونی و من دل کویرم بی‌بی جون!

بیا اونقدَر ببار تا جون بگیرم بی‌بی جون!


حالا که دامن تو قصه پنهون خداست

به کجا حلقه بشه دست فقیرم؟ بی‌بی جون!


شبای قدر که میاد، هم‌نفس فرشته‌ها

توی محراب دلت اَحیا می‌گیرم بی‌بی جون!


اونقدَر پاکی که از پشت بلور دل تو

افتاده نور خدا روی ضمیرم بی‌بی جون!


من فقیری پیش چشمات، یه یتیمم سرِ رات 

نگاه مهربونت کرده اسیرم بی‌بی جون!


روزی که دیوه اومد آتیش به خونه‌ت بزنه

کاش بودم تا پیش پای تو بمیرم بی‌بی جون!


چراغ خونه‌ی حیدر! نکنه تنها بری 

به‌خدا بی‌تو من از زندگی سیرم بی‌بی جون!

 

-----------------------------------------------------


قصه‌ی پهلوی تو


وای از این بازی که تو با صبر «حیدر» می‌کنی

چشم بر هم می‌نهد، چادر که بر سر می‌کنی


آه ای «اَمّن یُجیبِ» دختران بی پناه

«زینب»ت را پس چرا اینگونه «مضطر» می‌کنی


با توام در! با تو تا دیوارها هم بشنوند

عشقِ «یاسین» است این یاسی که پرپر می‌کنی


قصه‌ی پهلوی تو بغض خدا را هم شکست

اشک او را شبنم آیات کوثر می‌کنی


بازوانی را که این شلاق‌ها بوسیده‌اند

جای لب‌های «محمد»(ص) بود، باور می‌کنی؟


با عبورت آخرین بار است از بوی بهشت

کوچه‌های شهر غمگین را معطر می‌کنی


بی حرم می‌مانی و از حسرت گلدسته‌هات

در مدینه خون به قلب هر کبوتر می‌کنی


نیمه‌شب مثل نسیم از کوچه‌ها رد می‌شوی

شاعران مست را بی‌تابِ مادر می‌کنی


مثل آنروزی که پیشاپیش مردم می‌رسی

با نگاهی این غزل را هم تو محشر می‌کنی


-----------------------------------------------------

 

رباعیات فاطمی


 

گفتم: پاکی، گفت که : تنها زهرا

گفتم مادر، گفت که: زهرا زهرا

لا حول و لا قوّتَ الا باالعشق

لا عشقَ و لا عصمتَ الا زهرا



در، در، در، در، شروع تلخی‌ها در

دردا دردا چه کرد با زهرا در

در سرخ شد از شرم، عقب آمد و سوخت

از درد مگر چه گفت مادر، با در ؟



دیوانه‌ی عطر یاس خوشبوی توام

در حاشیه مدینه آهوی توام

من کشتی توفان زده‌ای سرگردان

پهلو زده در خلیج پهلوی توام



آیینه‌ی حیرت کواکب شده‌ای

بر صبر هزار ماه غالب شده‌ای

دامان تنزل الملائک بودی

آیات تنزل المصائب شده‌ای


دیگر خبر از صدای دستاسی نیست

در باغچه‌ی حیات ما یاسی نیست

سیلی، ... آنهم به روی زهرای حسین

افسوس که در مدینه عباسی نیست



شیون می‌کرد آسمان از بس ما ...

حتی بابا نداشت طاقت، پس ما ...

بگذار کمی بیشتر اینجا باشد

آهسته بریز آب روان را اَسماء



حس کرد حسن کنار آن بستر مُرد

انگار حسین از غم مادر مرد

زینب به دو چشم بسته‌ات زل زده بود

صد بار کنار پیکرت حیدر مرد



بی آبی آرام تو دریا چه کنم؟

با اشک یتیمان تو زهرا چه کنم؟

یا ایتها النفسِ علی، بی تو بگو

یا راضیهً مرضیهً، تنها چه کنم؟


 


  • قاسم صرافان

نظرات  (۴۲)

  • حـــــــــــــــــــامد - جاهِدوا
  • سلام. موفق و مأجور باشید. یا علی
    سلام
    حاج قاسم عزیزم..!

    خداقبول کنه
    راستی قدیم ها که کاری جدید میزدی به ما بیچاره ها هم یه جورائی (اس ام اس) خبر میدادید

    حالا به هرحال حال کردید

    خدا قوتت بده
    دلم برات تنگ شده انشاالله سر یه فرصت یه گپ مفصل میزنیم

    یاعلی
    خیلی صفا کردم


    شاعریت خودت رو نشون دادی

    باخوندن این چند بیت صفا کردم



    نه دستِ بسته‌ام و نه بازوی خسته‌ات

    طاقت نداشتند بیایند سوی هم




    پروانه‌ها خوشند، اگر چه در آتشند

    پر می‌کشند در دلشان آرزوی هم




    یک روز ما دوباره شبیه دو آینه

    می‌ایستیم رو به خدا روبروی هم


    التماس دعا
    مرثیه تاثیر گذاری بود هر آنچه از دل بر اید لاجرم بر دل نشیند مخصوصا عشق سوزان است اجرتون با مادر
  • منتظر(نگین هستی)
  • سلام
    اشعار زیبایی بود.
    ممنون از حضورتون
    ایام فاطمیه را تسلبت عرض می کنم.
    اجرتان با بی بی دو عالم،حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

    اللهم عجل لولیک الفرج
    سلام آقای صرافان عزیز
    مرحبا به ذوق و قریحه تون
    خدا خیرت بده برادر
    ان شاءالله به زودی زود تو مدینه ببینمتون
    یاعلی مدد
    سلام...

    بسیار زیبا بود یا شاعر...

    فقط چند مورد تایپی...

    رباعی پنجم، مصراع دوم بیت اول، فکر می کنم باید (یاسی) باشه.

    و همچنین رباعی ششم مصراع اول بیت اول، فکر کنم (ار پس ما) صحیح هست.

    ببخشید...یا نشانه ی دقت بنده هست یا عیب جویی...!!!
    به هرحال امیدوارم مورد استفاده قرار بگیره...
    قشنگ بود به من هم سر بزن
  • مهدی رحیمی زمستان
  • سلام بر قاسم عزیز
    استفاده کردیم زیبا بود محظوظ شدیم
    سلام
    به قزوینی ها دمتان گرم خیلی حال کردیم
    مخلصیم
    یاعلی
  • زهرا کوچولو!
  • سلام ایام فاطمیه تسلیت!
    شعراتونو خیلی دوست دارم.
    هروقت حس شاعرانه عارفانه عاشقانه بهتون دست داد ما را هم از دعاتون فراموش نکنین.
    حتی توی هیئت...حتی اونور پرده!
    سلام وقتش رسید...بیایید
    سلام کار خیلی متفاوتی بود حالشوبردیم
    سلام
    خیلی زیبا بود.
    دست مریضاد
    به نگین هستی هم سر بزنید.

    مؤید باشید.

    اللهم عجل لولیک الفرج
  • حسنا محمدزاده
  • آن ها به فکر هیزم خشکند پشت در
    ما خیره در نگاه تر و چاره جوی هم

    سلام
    غزل زیبایی بود با رویکردی متفاوت - بقیه اشعار هم همینطور
    استفاده کردم ممنون
    پاینده باشید
    سلام بیایید... وقتش رسید
  • سید محمد حسینی
  • سلام حاج قاسم
    ارادت داریم حاج اقا
    با اجازه لینکتون کردم
    یا علی مدد
  • حـــــــــــــــــــامد - جاهِدوا
  • با عرض سلام و خسته نباشید خدمت قاسم صرافان عزیز و دوست داشتنی.
    البته شعر مجید هم سانسور شده ولی شعر شما که بیاد شعر ما باس بزنه گاراژ.
    بی صبرانه منتظر پست بعدیتون هستم.
    قلبتون همیشه سرشاژ از عشق مولا باشید بزرگوار.
    یا علی
    به به...
  • کربلائی ایمان
  • سلام
    عالی بود داداش

    جان فدای مادر عالم زهرا

    با غزلی دست و پاشکسته تقدیم به عشاق به روزم

    یا زهرا
    سلام قاسم
    زیبا بودوصمیمی

    اگر چه قبلا دیده اید دعوتید به بازدید از نمایشگاه خوشنویسی مجازی حقیر در شکروک
    قدم و نظرتان بر چشم
    مادری نیمه شب با پسرش تماس گرفت. پسر از خواب پرید. گوشی رو برداشت. مادر گفت: تولدت مبارک. پسر با عصبانیت صداش رو بلند کردو گفت مادر! نصفه شب از خواب پروندیم که همینو بگی؟! مادر گفت: میدونی شب تولد یعنی چی؟ یعنی شبی که من تا صبح بخاطر تو نخوابیدم و از جانم مایه گذاشتم و تو برای یک تلفن سرم داد می کشی.
    سلام آقای صرافان

    با اجازه از اشعار در وبلاگ استفاده کردم

    ماجور باشید
    سلام دوست عزیز
    با غزلی جدید در خدمت شما هستم
    منتظر حضور گرمتون هستم
  • سیدعلی شکراللهی
  • با توام در! با تو تا دیوارها هم بشنوند

    عشقِ «یاسین» است این یاسی که پرپر می‌کنی


    سلام برقاسم صرافان عزیز
    از اینکه قدم رنجه کردی وبه نجف آباد اومدی ممنون
    شعرهای زیبایی توی این پست ازت خوندم انشالله دیدمت درموردشون صحبت میکنیم
    یه کامنت خصوصی ام گذاشتم
    محفوظ باشی
  • واحد فرهنگی هئیت محبان آل عبا
  • شاعر بزرگوار سلام.
    شعر زیبای شما را خواندیم. از آنجا که شما را شاعری توانا یافتیم دعوت میکنیم برای چاپ اشعار آیینی خود به وبلاگ shereayini.mihanblog.com سری بزنید. مایه سعادت است که اشعار مذهبی و کلاسیک شما در کتاب اشعار آیینی به چاپ برسد
    شیرین تر از عسل لب ساقی کربلاست..
    سلام
    از اون طرفا بیاین به روزم با غزلی نذر مادرمان زهرا!
    موفق باشید
    یا علی مدد
    شاعر و نویسنده گرامی سایت شعرناب شما را صمیمانه دعوت به همکاری و همدلی برای خدمت به ساحت مقدس ادبیات می نماید. با حضور ارزشمندتان دین خودتان را به فرهنگ غنی پارسی زبانان ادا نمائید.قابل توجه شما سروران گرامی ثبت نام در سایت شعرناب ریگان می باشد.www.sherenab2.com
    سلام
    با پست - صبر می کنم - به روزم.
    منتظر مهربانی های شما...
    موفق باشید.
    علی...
  • سیده فخرالسادات موسوی
  • سلام بزرگوار . مثل همیشه ناب و ماندنی .
    و از ما فقط حظ بردن واشتیاق خواندن بیشتر اشعارتان .
    ممنون از حضور سبز و نظر ارزنده تان .
    مد نظرشان دارم وانشاالله سعی دارم در غزلم اعمالشان کنم .باز هم سپاس
  • حسین رضوی فرد
  • سلام
    به قول اخوان
    "ماچون دو دریچه روبروی هم
    آگاه ز هر بگ مگوی هم ..."

    خواستی تهران بیای خبر کن یا منتظری مثل پارسال پول بلیطت رو بدن که بیای؟

    با یک غزل نیمه (طنز) به روزم

    ضمنا دفتر شعر "لبت را غلاف کن" سروده ی حقیر در نمایشگاه کتاب عرضه می شود: سالن ناشران عمومی - راهرو 20- غرفه 19- نشر شاملو

    شاد باشید
  • محمد بختیاری
  • سلام

    کار زیبایی بود
    استفاده کردیم

    منتظر نظرات شما هستم
    یاعلی
  • علیرضا بلیانی
  • سلام
    ما که فقط شعر میخ.نیم و لذت میبریم انشاالله خود بی بی اجرشو بهتون بده.یا علی
    سلام
    غزلی ناقص که امید تکمیل درد به دعای دوستان
    سلام استاد مثل همیشه زیبا سرو ده اید . ممنون می شوم اگر عیوب چهار پاره ام را بگو یید. نامه ای است به حضرت زهرا (س)
    احسنت زیبا بود

    به روزییم
    منتظر نقد های زیبایتان
    گرفته بوی غم وغصه خانه ام زهرا

    ز کودکان حزینت تو غم گساری کن
  • محمدحسین انصاری نژاد
  • سلام رفیق شفیق
    زیباست.ماجورباشید.
    من هم باغزلی برای شاعرمبارزبحرینی آیات القرمزی منتظرم.
    درود
    کار زیبایتان را جرعه جرعه ساغر زدم
    لذت بردم
    خوشحال می شوم در مورد کارهایم نظر بدهید
    بدرود
    درود بر شما
    چقدر زیبا!
    در ارامش همیشگی مانید الهی!
    پیروز باشید
    ولادت مولا وروز پدر برشما مبارک.گل]گل]گل]گل]گل]گل].
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">