قاسم صرافان

شعرها و ترانه های قاسم صرافان

قاسم صرافان

شعرها و ترانه های قاسم صرافان

قاسم صرافان

در این وبلاگ، شعرها، ترانه ها، مطالب، شعرخوانی ها، تصاویر، کلیپها، برنامه ها و خبرهای مربوط به من با موضوع شعر آیینی، شعر عاشقانه و ترانه قابل مشاهده است.
قاسم صرافان

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است


تقدیم به آستانه بانوی مهربان قم: 


در دستهای او شدی آرام, لبخند میزدی به «رضا»یت

اشکی نشست گوشه‌ی چشمش، تا «فاطمه» زدند صدایت


رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیله‌ی تو هراسان 

شد قبله‌ی دل تو خراسان، ای عطر دوست قبله نمایت!


من تشنه‌ای رسیده به دریا،با حسرت زیارت زهرا 

دربان! بگو ملیکه‌ی قم را: از راه آمده‌ست گدایت 


لبخندِ شهر تو نمکین است، قم قلب مهربان زمین است

ما هر چه داشتیم همین است: جان‌های ما، «کریمه»! فدایت


ای دختر یگانه‌ی مادر! ای جویباری از دل کوثر!

مثل «علی» نیامده دیگر، کو همسری به شأن سرایت؟


می‌بارد از ضریح تو رحمت، از آسمان اسم تو عصمت،

از «اشفعی لنا»ی تو «جنت»، وا شد به‌ روی ما، به دعایت 


این شاعرت دلش شده آهو، آهو اسیر شهر و هیاهو

اذن زیارتی بده بانو! این شعر را نخوانده برایت 


قاسم صرافان
  • قاسم صرافان

اصلاح شده یک غزل قدیمی است - تقدیم به حضرت ختمی مرتبت

در کوه انعکاس خودت را شنیده‌ای
در سعی‌ها صفای دلت را دویده‌ای

افسانه بود قبل تو رویای عاشقان
تو پای عشق را به حقیقت کشیده‌ای

تَبَّت یَدا ابی لهبان شعله می‌کشند
تا «لا» به لب، به خرمن بت‌ها رسیده‌ای

رویت سپیده‌ایست که شب‌های مکه را ...
خالت پرنده‌ایست رها در سپیده‌ای

اول خدا دو چشم تو را آفرید و بعد
با چشمکی ستاره و ماه آفریده‌ای

باران گیسوان تو بر شانه‌ات که ریخت
هر حلقه یک غزل شد و هر چین قصیده‌ای

راهب نگاه کرد و آرام یک ترنج
افتاد از شگفتی دست بریده‌ای

مستند آیه‌ها، عرق «عقلِ اول‌»ند
یا از درخت معرفت انگور چیده‌ای

آه ای نگار من! که به مکتب نرفته‌ای
ای جوهر یقین! که مُرکّب ندیده‌ای

عشقی و بی بلندی پرهای جبرئیل
تا خلوت خدا، تک و تنها پریده‌ای

حق با تو، با صدای علی حرف می‌زند
جانم! عجب صدایی و به به! چه ایده‌ای!

بر شانه‌ی تو رفت و کجا می‌توان کِشد
عالم، چنین که بار امانت کشیده‌ای

دستت به دست ساقی و جایی نخوانده‌ام
توحید را چنین که تو در خُم چشیده‌ای

دریای رحمتی و از امواج غصه‌ها
سهم تمام اهل زمین را خریده‌ای

حتی کنار این غزلت هم نشسته‌ای
خط روی واژه‌های خطایم کشیده‌ای

گاهی هزار بیتِ نگفته، نهفته است
زیبای من! در اشک به دفتر چکیده‌ای

گفتند از جمال تو اما خودت بگو
از ‌آن محمدی (ص) که در آیینه دیده‌ای


 

  • قاسم صرافان